realmadrid
وقتی با تو آشنا شدم؛ درخت مهربانیت آنقدر بلند بود
که هرچه بالا رفتم آخرش را ندیدم.
معجون زیبایت آنقدر شیرین بود که هر چه نوشیدم نتوانستم
تمامش کنم.
و دریای عشقت آنقدر وسیع بود
که هرچه شنا کردم نتوانستم آخرش را ببینم ....
و سرانجام در آن غرق شدم....
نوشته شده در یکشنبه 89/11/3ساعت
12:39 عصر توسط alirezamaleki نظرات ( ) |
Design By : Pichak |